زندگی تلخ
بنجامین عاشق

آن که احساس مرا نشنيد و رفت

بهترين آواز من را چيد و رفت

آن که از متن قشنگ شعر من

طرح لبخند مرا دزديد و رفت

آن که با تنهايي من سر نکرد

از سکوت چشم من ترسيد و رفت

آن که او شيرين ترين افسانه بود

يک شبي در خواب من تابيد و رفت

مثل يک دلشوره ي مبهم و گنگ

حسرتي تازه به من بخشيد و رفت

با من و در من هميشه زنده است

گرچه بر احساس من خنديد و رفت.

نوشته شده توسط جلیل بنجامین شنبه 29 تير 1392برچسب:, (10:37) |

باز سرفه هاي خشک سيگار؛

مستي بي وحشت؛

ساعت 12 شب و خياباني آرام؛

خاموشي سگ ها؛

روزهاي بي خاطره و تکراري هاي مدام...

تنهايي

فکر

سيگار

فکر

سيگار

سيگار

سيگار...

آري سيگار پشت سيگار...!!!

نوشته شده توسط جلیل بنجامین پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:, (8:51) |

دست هایم را

سر به زیر جیب های خالی ام می کنم

که از پس توجیه

عشق نشسته در دلم بر نمی آیند..

و در سیگار بهمنم آتش خواهم زد

احساسم را..،

تا میخکوب نگاه های معنی دار این حوالی نشوم.

بگذار جای خالی ام

در آغوشت

از دهان بیافتد..

 

نوشته شده توسط جلیل بنجامین پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:, (8:47) |