مُخَم #خالیهـ..
حالَم #عالیهـ ..
زیرَم #قالیهــ...
عجَبـ #حالیهـ..
گوشهـِ وِلــــُو..
#پاها جِلـو...
سیگار #دَستَم ..
دَر هَم #بستَم ..
#چِت ُ مَستم ..
نگام خیـــرره ..
چِشام تیــــرره ..
دِلَم ..# پیره ..
مُخَم ..#گیره ..
اُتاق #دودی ..
کآشکی # بودی...

عشق من . . .
حالـــــــا حرفـــــــهایمان بمـــــــاند برای بعد …
دلخوری هـــــــایمـــــــان …
دلـــــــتنگی هـــــــایمـــــــان …
و تمـــــــام اشکـــــــهای مـن …
تنها به من بگو …
با او چـــــــگونـــــــه میگـــــــذرد …
کــــــه با مـن نمی گذشت . . . ؟
دردم ایــــن نـــیـسـت
کـــــه او عــــاشــــق نـــیــسـت ،
دردم ایــــن نــیــسـتمـــــن چـــــرا دل بـــســتــم ؟!!

ثانیه ها میگذرند و آنچه باقی میماند خاطره هاست
اما خاطره های با تو بودن در هر ثانیه ام هست
پس تا ابد بمان با خوبیهایت تا بدانم
واژه ای زیباتر از دوست نیست
دوستت دارم
یک حسی داره بهم میگه از اول اشتباه کردم از اینکه عمرمو جونیمو به پات حدر دادم
تموم زندگیم بودی شبم روزم کسو کارم بودی الان نیستی شبهامو کنار گریه و اشک سپری میکنم
رفتی ولی اینو بدون که هیشکی بقیر از تو به قلب من نمیشینه دیگه کسی مارو کنار همم نمیبینه
جای خندهامونو سکوت پر کرده توی خونه نمیدونم چرا از عشق سحم من هیچی نیست
میگفتی تو نبودم قرق ارامشی ولی باورم نمیشد اما الان از زور دلتنگیم دیگه پشیمون نمیشم بر نمیگردم
راستی دیگه ازت تو دلم بی همتا نمیسازم واسه برگشتنتم بهت رو نمیندازم
از رو نمیرفتم فکر میکردم با یکم دلبری عاشقم میشی اما سخت در اشتباه بودم
ببین دارم توی اوج عشق ازت جدا میشم ولی اینبار دیگه سراغی ازت نمیگیرم
دروغ اگه نگم راحت میتونم فراموشت کنمو جاتو به کسی میدم اما تو راحت رفتی
خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا
خدای من بد جوری زمین خوردمو داغونم بیا با من یکم مدارا کن
خدا وندا امشبو در حق من خدایی کن به کرمت قسم
یکم برام بنویس خوب بنویس
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ
ﮔﺎﻩ ﺑﺎﯾﺪ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩ
ﺣﺮﻑ ﺩﻝ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻨﯽ ﻧﯿﺴﺖ !
ﺑﺎﯾﺪ ﺁﺩﻣﺶ ﺑﺎﺷﺪ
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺖ
ﺗﺎ ﺗﻪ ﺑﻐﻀﺖ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﺪ
↓→نبودنت آنقدرها که فکر می کنی←↓
فاجعه نیس !
من مثل بیدهای مجنون
↓→ایستاده می میرم ←↑
میخواهم و میخواستمت ، تا نفسم بود
می سوختم از حسرت و عشق تو بسم بود
عشق تو بسم بود که این شعله بیدار
روشنگر شبهای بلند قفسم بود
آن بخت گریزنده دمی آمد و بگذشت
غم بود که پیوسته نفس در نفسم بود
دست من و آغوش تو هیهات ، که یک روز
تنها نفسی با تو نشستن هوسم بود
بالله ، که جز یاد تو ، گر هیچ کسم است
حاشا ، که بجز عشق تو ، گر هیچ کسم بود
سیمای مسیحایی اندوه تو ، ای عشق
در غربت این مهلکه فریاد رسم بود
لب بسته و پر سوخته از کوی تو رفتم
رفتم ، بخدا گر هوسم بود ، بسم بود