زندگی تلخ
بنجامین عاشق

میرم

ﮔﻔﺘﻢ:ﻣﻨﻢ ﺑﯿﺎﻡ؟ ﮔﻔﺖ:ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺮﻡ ﺟﺎﯼ 2 ﻧﻔﺮﻩ ﻧﻪ 3 ﻧﻔﺮ ﮔﻔﺘﻢ:ﺑﺮﻣﯽ ﮔﺮﺩﯼ؟ ﻓﻘﻂ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﺍﺷﮏ ﺗﻮﯼ ﭼﺸﻤﺎﻡ ﺣﻠﻘﻪ ﺯﺩ ﺳﺮﻣﻮ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﺩﺳﺘﺸﻮ ﺯﯾﺮ ﭼﻮﻧﻢ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺳﺮﻣﻮ ﺑﺎﻻ‌ ﺁﻭﺭﺩ ﮔﻔﺖ:ﻣﯿﺮﯼ؟ ﮔﻔﺘﻢ:ﺁﺭﻩ ﮔﻔﺖ:ﻣﻨﻢ ﺑﯿﺎﻡ؟ ﮔﻔﺘﻢ:ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺮﻡ ﺟﺎﯼ 1 ﻧﻔﺮﻩ ﻧﻪ 2 ﻧﻔﺮ ﮔﻔﺖ:ﺑﺮﻣﯽ ﮔﺮﺩﯼ؟ ﮔﻔﺘﻢ:ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺮﻡ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﻣﻦ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﻭﻧﻢ ﺭﻓﺖ ﻭﻟﯽ ﺍﻭﻥ ﻣﺪﺗﻬﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺷﮏ ﭼﺸﻤﺎﺵ ﺧﺎﮎ ﻣﺰﺍﺭﻣﻮ ﺷﺴﺘﺸﻮ ﻣﯿﺪﻩ...

نوشته شده توسط جلیل بنجامین دو شنبه 30 دی 1392برچسب:, (10:4) |
 

 

تو رفتن رو ازم خواستی...

یه روز قلبمو پس دادی...

واسم سخت بود که تنها شم...

مهم اینه که تو شادی...

تو خوشبختی و ارومی ...

با عشقی که خودت خواستی...

چقدر شیرینه دنیای کسی که عاشقش هستی...

چه خوشحالم که می بینم تو خوشبختی...

با اینکه می گذره روزام به هر سختی...

چه خوشحالم که می بینم تو قلبت غصه ها مردن...

با اینکه چشمای عشقت منو از خاطرت بردن...

چه خوشحالم که می بینم تو خوشبختی...

همیشه ارزو بودی ولی حالا یه رویایی..

یه جور عادت شده واسم شبای سرد تنهایی...

میدونم خنده می میره روی لب های پژمردم..

تو شادابی و من بی تو همیشه سرد و افسردم...



نوشته شده توسط جلیل بنجامین شنبه 21 دی 1392برچسب:, (8:50) |