کلاغ پـَر...؟؟
نه کلاغ را بگذاریم برای آخر ...
نگاهت پـَر ....
خاطراتت هم پـَر...
صدایت ؛ پـَـــر ....
کلاغ پـَر..!؟؟
نه ؛ کلاغ را بگذاریم برای آخـــر ...
جوانی ام پـَر ....
خاطراتم پــَر ...
من هم ...
پــَـــــر ....
حالا تو مانده ای و کلاغ ؛ که هیــــــــــــچ وقت به خانه ش نرسید
روزی می رسد که دلت برای هیچ کس به اندازه من تنگ نخواهد شد .
برای نگاه کردنم ، خندیدنم ، اذیت کردنم .
برای تمام لحظاتى که در کنارم داشتی .
روزی خواهد رسید که در حسرت تکرار دوباره من خواهی بود .

می دانم روزی که نباشم هیچکس تکرار من نخواهد شد . .
بعد از تو
بعد از تو من هرگز ، عاشق نخواهم شد
اون آدم شاد سابق نخواهم شد
عادت نخواهم کرد ، هرگز به این بازی
مغلوب چشمای صادق نخواهم شد
کاری که چشمای ناز تو با من کرد...
از زخم شمشیر و از دشنه بدتر بود
من اینو میدونم ، هرگز در این دنیا
عاشق نخواهم شد ، این بار آخر بود
این بار آخر بود ، از عشق سر خوردم
باید به تنهایی ، ایمان می آوردم
هرگز نفهمیدی من عاشقت بودم
من عشق آوردم ، افسردگی بردم
افسردگی های این عاشق سرسخت
تنها رفیقش بود ، در لحظه های سخت
بعد از تو من هرگز ، عاشق نخواهم شد
عاشق نخواهم شد ، دنیا خیالت راحت